سال ۱۳۹۱ با دور هم جمع شدن تعدادی از مستندسازان و تهیهکنندگان جوان مجموعهای با نام «خانه مستند انقلاب اسلامی» شکل گرفت، مجموعهای که هدفش از تأسیس را توجه به موضوعات مرتبط با انقلاب اسلامی و فعالیت در این زمینه معرفی کرده است. این مجموعه رفته رفته توانست تولیدات خوبی در حوزههای گوناگون، از جمله مستندهای مقاومت و برونمرزی ارائه کند. در همین راستا، اتفاقات یک ماه اخیر، از شهادت سردار بزرگ اسلام، حاجقاسم سلیمانی گرفته تا موضوعات پس از آن، ما را بر آن داشت با یکی از اعضای اصلی این مجموعه به گفتوگو بنشینیم.
متن زیر ماحصل گفتوگوی «صبح صادق» با «مهدی مطهر» از تهیهکنندگان و مستندسازان جوان این مرکز فرهنگیـ هنری است.
به عنوان اولین سؤال، بسیاری خانه مستند انقلاب را یکی از زیرمجموعههای شبکه افق یا سازمان اوج میدانند، این موضوع تا چه حد درست است؟
نه، چنین موضوعی درست نیست. مجموعه ما فعالیتش را چندسال پیش از این آغاز کرده است؛ اما با شکل گرفتن شبکه افق کارهای بیشتری از ما دیده شد، به همین دلیل برخی به اشتباه ما را زیرمجموعه افق یا زیرمجموعه اوج دانستند؛ البته مجموعه ما با شبکه افق به عنوان مجموعه پخش در ارتباط بوده و هست و با سازمان هنری اوج نیز به عنوان سفارشدهنده همکاری خوبی دارد.
قبل از این اتفاقات مردم چیزهایی از بحث داعش میشنیدند و گذرا رد میشدند، با شهادت حاج قاسم سلیمانی لزوم شناخت خط مقاومت برای همه، به ویژه جوانان و نوجوانان بیشتر شد. برای تقویت این شناخت چه راههایی وجود دارد، یا به عبارت دیگر وظیفه فعالان رسانهای و رسانه ملی در این میان چیست؟
دو پیشنهاد دارم؛ یکی اینکه فیلمها از فضای احساسی و ژورنالیستی فاصله بگیرد و به فیلمهایی تبدیل شود که قدری محتواییتر و تحلیلیتر است تا بتواند نگاه مردم را عوض کند. مورد دوم و البته مهمتر اینکه دقت داشته باشیم مستند تنها یکی از شیوههای این منظومه رسانهای است که باید از قبل فعالتر شود؛ زیرا خیلی مواقع شاید مردم هفتهای یک مستند ببینند، اما الآن فضای رسانهای به گونهای شده است که در فضای مجازی، توئیتر و اینستاگرام، محتوا با شتاب سریعتر و پروپاگاندای قویتر تزریق میشود.
بنابراین از آن جهت که مستندسازی زمانبر است، باید به تولید محتوا در فضاهای مجازی توجه ویژه داشت؛ زیرا در وایرال یا فضای ویدئوهای ویروسی واکنش سریعتر است؛ به طور مثال الآن چیزی میشنوید، همین الآن کامنت میگذارید یا توئیت میکنید و در فاصله کمتر از دو دقیقه شاید میلیونها نفر واکنش نشان دهند؛ ولی در فضای مستند حداقل ۲۵ الی ۳۰ روز زمان برای تولید، پیشتولید و پساتولید نیاز دارید؛ لذا مستند تنها یکی از اتفاقاتی است که باید در این مجموعه دیده شود.
به طور مثال عمده شبهاتی که در جامعه ایجاد میشود نه از طریق مستندهای خارجی، بلکه از برنامههایtalk show در تلویزیونهای غیر ایرانی یا از فضای توئیتر و اینستاگرام است. مستندساز ابایی ندارد این شبهات را پاسخ بدهد، ولی منِ مستندساز ذات و جنس اثرم به گونهای نیست که بتوانم پایاپای تولیدات فضای مجازی حرکت کنم. کار من زمان میبرد تا به جواب برسد. بنابراین باید به سراغ مسیرها و مدیاهایی رفت که تابع سرعت شبهات حرکت کنند و از فضا جا نمانند.
بازگردیم به موضوع مستند؛ در سالهای اخیر شاهد فیلمهای خوبی بودیم که بد توزیع شدند. علت را در چه میبینید؟
بله، این به مدیریت توزیع مرتبط است. من یک جمله جالب بگویم؛ مهمتر از فیلم خوب و بد، این توزیع خوب و بد است که در دیده شدن یک اثر نقش دارد. چه بسیار فیلمهای سطحی و احمقانهای که فقط چون خوب توزیع شدند، دیدیم و چه بسیار فیلمهایی که در چرخه توزیع به خوبی قرار نگرفتند و آن را ندیدیم. وقتی تهیهکننده درباره داعش فیلم خوب میسازد، اما به خاطر منافع مالی خود ترجیح میدهد ابتدا فیلم او در بازه زمانی طولانی در هنر و تجربه باشد و پس از آن به تلویزیون بیاید، خب طبیعی است مخاطب حداکثری خود را از دست خواهد داد.
البته این یک بخش ماجراست و به سرمایهگذار و تهیهکننده مرتبط میشود و یک بخش هم به خود تلویزیون مرتبط میشود که برخی موضوعات را در زمان بیربط پخش میکند یا برخی ممیزیها مانع میشود برخی فیلمها را در زمان مناسب پخش کنند.
البته گاهی دست تلویزیون هم به سبب فشارهایی از سوی اهالی رسانه، فلان آدم یا فلان مقام بسته میشود، این چرخهای معیوب است که به هر قسمتی از آن دست بزنید، موجب میشود تهاجمها و بحرانهای مختلف پیش بیاید و ما نتوانیم مکفی، دقیق و حسابشده جواب آن را بدهیم. مرغ و تخم مرغ است و نمیتوانم بگویم کدام اصلی و اول است و کدام اولویت بیشتری دارد؛ ولی اگر قدری منافع ملی را اولویت قرار دهند، قدری سعه صدر به خود بدهند، قدری تسامح خود را بالاتر ببرند، موجب میشود رسانه فعالتر شود و بهتر بتواند به رسالت خود عمل کند.
میتوان از گفته شما این طور برداشت کرد که این رویهها موجب شده است رسانه ملی عملاً جایگاه خود را در فضای رسانهای و تولید از دست بدهد؟
البته نمیتوان همه چیز را هم گردن تلویزیون انداخت؛ چون عملاً انحصار از تلویزیون خارج شده است. شبکههای اینترنتی و فضاهای مجازی موبایل رسانههای جایگزینی هستند که اگر خودمان اهل تولید و رسانه باشیم، میتوانیم از این فرصت استفاده کنیم و بهتر یا سریعتر و باکیفیتتر از همین فضای مجازی بهره ببریم.
مستندهایی از شما پخش شد که در حوزه مقاومت بود و به تبع آن شاید در روند تولید این مستندها تا حدی با نگاه رسانهای شهید حاجقاسم سلیمانی آشنا شده باشید.
نه تنها شهید عزیزمان، بلکه اساساً قصه نظامی بچههای نیروی قدس و افرادی همانند ابومهدی یکی از ابعاد شخصیتی آنهاست. اینها در کنار شخصیت نظامیشان، افراد رسانهای و فرهنگی هم بودند. الحمدالله برای گروه ما هم مانند بسیاری از گروهای هنری و رسانهای دیگر چند باری در عراق و ایران فرصت و توفیق جلسه حضوری با سردار سلیمانی فراهم شد که ایشان پیشنهادهایی دادند؛ به طور مثال ایشان اسم بعضی از شهدا را میآوردند که حتماً درباره آنها مستند بسازید. اگر دقیق یادم باشد عکسی پشت سرشان بود و با دست اشاره کردند که چرا درباره این شهید کاری نکردید؛ آن عکس متعلق به شهید محمدحسین محمدخانی بود که بعدها از جایی شنیدم حاج قاسم گفتهاند من برای این شهید بارها صدقه کنار گذاشتم. چندین بار درباره ساخت مستند از شهدای سوری و عراقی پیشنهاد دادند که «شهید ابومنتظر» مسئول عملیات بدر گل سرسبد آنها بود.
نکته دیگری از شخصیت سردار دلها هست که از دیدارهای با حاجقاسم سلیمانی در ذهنتان مانده باشد؟
آنها آدمهای اهل گفتوگو بودند. حاجقاسم نه برای جنگ، بلکه برای صلح به عراق رفته بود. این اجحاف در حق شخصیتهایی همچون حاجقاسم است که آنها را به عرصه جنگاوری و رشادت محدود کنیم؛ البته قطعاً رشادتشان در آنجا مثالزدنی است؛ اما همین شخص در زمان خود با فرزندان شهدا متواضع برخورد میکند، در زمان خود با دیپلماتها با زبان دیپلماسی و رسانهای صحبت میکند، با عشیرههای عراق حرف میزند برای این امر غیر از اینکه باید لهجه و زبان عربی را بلد باشد، ضروری است ریزهکاریهای فرهنگی آنها را بداند و اولویتبندیهای آنها را بشناسد؛ ایشان و ابومهدی خیلی به این مسائل مسلط بودند. این مسئله نه فقط در عراق، بلکه در سوریه و خیلی جاهای دیگر نیز صادق بود.